کنون که فصل بهار است و عید و سایه ی تاک
بیار و باز بیفکن به جام ما تریاک
بهار آمده هان گر دلِ نظر داری
پیام دوست بخوانی به دیده ی ادراک
بنفشه سر به گریبان نشسته بر لب جو
چنان که عارف خاموش از هیاهو پاک
به قلب ظلمت اگر یک چراغ افروزی
فروغ نام تو تابد اَبد به هفت افلاک
غرور سر زَندَت ، آن چنان که طوفان شمع
چه ذلّتی است به تحقیر خاکیان در خاک
ز می چو مست شدی سرّ عشق پنهان دار
که از بیان ز ندامت کنی گریبان چاک
گرفته دست هر افتاده آنکه جز او نیست
منه پیاله ز دست و " رضا " مشو غمناک !!
دامغان / دوّم فروردین ماه هزارو چهارصد و سه
محمّد رضا پارسی پور
**************
#رضا_پارسی_پور
#پیام_دوست
#غزل
رباعی / سرکویری...برچسب : نویسنده : baghebaran بازدید : 14